يادداشت سردبير٬ شماره ١٩٧
سياوش دانشور
اول مه ٢٠١١:
راه حل کارگرى بحران
روز جهانى کارگر ٢٠١١ ويژه است. اگر از نظر تقويمى هر اول مه نشان تجديد عزمى ديگر در مصاف طبقه کارگر بين المللى عليه سرمايه و حکومتهاى سرمايه دارى بطور کلى است٬ اول مه امسال٬ بجز اين ويژگى هميشگى و تاريخى مهر رويدادهاى اساسى جهان سرمايه دارى و تحولات انقلابى در کشورهاى خاورميانه و شمال آفريقا را برخود دارد. و اين ويژگى اساسى اول مه ٢٠١١ است که ضرورى است در قالب شايسته آن همه جا در اجتماعات اول مه خود را نشان دهد.
اول مه سال گذشته اساسا اعتراض کارگران به تعرض حکومتهاى سرمايه دارى را بيان کرد. کارگران در کشورهاى مختلف٬ عليرغم تاکيدها بر برخى خواستها و مسائل فورى٬ جملگى به انحا مختلف گفتند که "کارگران حاضر نيستند هزينه بحران سرمايه داران را بپردازند". کارگران به سياست انجماد دستمزدها و در موارد زيادى به کاهش دستمزدها با توافق اتحاديه ها اعتراض کردند٬ به بيکارسازيهاى وسيع و پرت شدن از خانه و کاشانه قرضى که حال توسط بانکها و سرمايه مالى و چماقدارنش مصادره شده بود اعتراض کردند. کارگران به درآوردن هزينه بحران از جيب و سفره کارگران و ريختن به جيب گشاد سرمايه داران اعتراض کردند. اجتماعات و اعتراضات فلج کننده در فرانسه و يونان و کشورهاى اروپا٬ جنبش کنترل کارخانه ها٬ برآمد مجدد و هر چند فعلا محدود سنت عمل مستقيم کارگرى٬ و البته توقف موقتى اعتراضات کارگران و قبول بخشى از تعرضات سرمايه ماحصل اين جدالها بود.
خيزش عليه فقر و ديکتاتورى
اما در چند ماه گذشته پرچم اعتراض کارگران اروپا را کارگران و محرومان در تونس يعنى کشور و اقتصاد و حکومت عزيز دردانه بانک جهانى برافراشتند. خيزش انقلابى در تونس بمثابه يک سونامى سياسى عمل کرد و بسرعت مصر و بخش اعظم کشورهاى خاورميانه و شمال آفريقا را درنورديد. از همان ابتدا "نان" بعنوان سمبل بقاى طبقه کارگر و اعتراض عليه فقر پرچم اين اعتراضات بود. بروشنى و بدون ابهام به جهانيان اعلام شد که اين خيزشهاى وسيع توده اى٬ حرکتى انقلابى عليه فقر و بيکارى و فساد و ديکتاتورى يعنى مشخصات اساسى سرمايه دارى در اين کشورهاست. عليرغم پيشرويها و تاثيرات ماندگارى که تا هم اکنون اين تحرکات انقلابى برجاى گذاشته است٬ اما کارگران و انقلابيون اين کشورها دقيقا به دليل همان محدوديتهاى کارگران در اروپا هنوز نتوانسته اند پيشروى در يک سنگر را به تهاجم گسترده تر براى فتح سنگرهاى ديگر تبديل کند. امروز بار ديگر ثابت شده است که کارگران براى مصاف سياسى با حکومتهاى سرمايه دارى به ابزارهاى انقلابى مانند حزب سياسى کمونيستى و کارگرى٬ سازمانهاى توده اى و قالبهائى که اعمال اراده توده اى کارگران و مردم محروم و انقلابى را بميدان آورد٬ و کليه وسائل ابراز وجود بعنوان يک آلترناتيو اجتماعى در متن اين بحران نياز دارند. اين پيشرط حضور کارگران بعنوان يک طبقه و يک جنبش سياسى متمايز در جدال برسر قدرت سياسى و حتى جدال برسر بهبود وضع طبقه کارگر در چهارچوب همين نظام است.
انترناسيوناليسم کارگرى
يکى از دستاوردهاى ايندوره اعتراضات شکستن قالبهاى ملى و ناسيوناليستى و تقويت تمايلات انترناسيوناليستى و آزاديخواهانه بود. کارگران و محرومانى که زير دست و پاى بيرحم بازار و ديکتاتورى سرمايه استثمار و سرکوب ميشدند٬ مردمى که ميدياى جهانى از آنها تصوير تروريست ميداد و در عين حال نان ديکتاتور- تروريستهاى حاکم همين جوامع را ميخورد٬ به يکباره منشا اميد و تحرک انقلابى در کشورهاى منطقه خاورميانه و شمال آفريقا شدند و جهان را تکان دادند. اگر کارگر در انگلستان و فرانسه و ديگر کشورها ميگويد ما متحد کارگران تونسى و مصرى هستيم ماحصل اين اوضاع است. اگرچه اين رسم و سنت ديرينه طبقه کارگر است که بويژه در اول مه بر هويت واحد و منافع يک طبقه واحد جهانى تاکيد کند٬ اما تاکيد بر همين واقعيت ديرينه در روز جهانى کارگر ٢٠١١ معانى عميق تر و سياسى تر و بلافصل ترى دارد.
کارگران در اول مه ٢٠١١ همه جا بايد در دفاع از اعتراضات انقلابى کارگران و محرومان در کشورهاى خاورميانه و شمال آفريقا بپاخيزند و بر منافع واحد و مبارزه مشترک کارگران در سراسر جهان براى آزادى و برابرى و رفاه تاکيد کنند. همينطور در شرايط سياسى کنونى در کشورهاى خاورميانه و شمال آفريقا٬ بايد اول مه ٢٠١١ را به روز ابراز وجود متحد سياسى طبقه کارگر و مردم انقلابى٬ به روز اعلام ضرورت تغييرات ريشه اى٬ و به روز اعلام همسرنوشتى با کارگران جهان در مبارزه با حکومتهاى سرمايه دارى تبديل کرد. بايد در اينروز تاکيد کرد که سرمايه و دولتهاى سرمايه دارى همه جا عليه کارگران متحد اند. کارگران نيز همه جا عليه سرمايه داران و حکومتهاى سرمايه دارى متحد اند و پيروزى و پيشروى در هر سنگر و توسط هر گردان از ارتش جهانى طبقه کارگر پيروزى همه کارگران است. کارگران در اول ماه مه بايد بر ضرورت ايجاد سازمانهاى حزبى و توده اى خود کارگران در سطح کشورى و منطقه اى و جهانى که قادر به سازماندهى و پيشروى مبارزات کارگرى باشند تاکيد کنند.
کارگران پاسخ بحران را دارند
امروز کارگران در کشورهاى مختلف با دو سوال عمده روبرو هستند: اول متوقف کردن تهاجم سرمايه به سطح معيشت طبقه کارگر و پس زدن سياست رياضت کشى اقتصادى٬ و دوم واکنش و پاسخ طبقه کارگر به موج بحران سياسى و دورنماى تشديد فقر اقتصادى.
تشديد شدن جدال برسر سهم طبقه کارگر در متن بحران جهانى اقتصادى سرمايه دارى اجتناب ناپذير است. سرمايه دارى هيچ راهى بجز تهاجم بيرحمانه به معيشت و دستمزدها٬ تشديد استثمار طبقه کارگر٬ و سياست ارزان تر تمام کردن بازتوليد زندگى طبقه کارگر ندارد. از طرف ديگر نه فقط شاخصهاى اقتصادى نشانى از تخفيف بحران اقتصادى را نميدهند بلکه چشم انداز وخامت و سکته هاى سخت تر ديده ميشود. رويدادهاى کشورهاى خاورميانه و آفريقا و بمصاف طلبيده شدن سياست اختناق و فقر٬ که دو تکيه گاه سرمايه براى استثمار شديد کارگران و کسب فوق سود است٬ عاملى ديگر براى تشديد و وخامت بحران اقتصادى جهانى سرمايه دارى است. وضعيت امروز سرمايه در اين کشورهاى بحران زده سازماندهى مجدد استثمار و تشديد تعرض به کارگران نيست بلکه اعاده اوضاع سابق است.
بورژوازى براى اين اوضاع راه حلى ندارد. خودشان هم ميدانند با شعار دمکراسى و حقوق بشر و اصلاحات هيچ دردى دوا نميشود. خودشان ميدانند اين ديکتاتوريهاى سرمايه است که همه جا مورد هجوم و تعرض انقلابى و انتقادى است. لذا کارگران ناچارند به سوالات بزرگتر امروز پاسخ دهند. حتى صفبندى در مقابل تعرض سرمايه به معيشت طبقه کارگر و تحميل بخشى از حقوق و رفاه کارگران به بورژوازى در گرو اينست که کارگران قالبهاى تاکنونى را بشکنند و بعنوان يک راه حل سياسى و اجتماعى بميدان بيايند. تامين آزادى و برابرى و رفاه که خواست صدها ميليون کارگر و خانواده هايشان است٬ بدون کوتاه شدن دست سرمايه داران از زندگى ما ممکن نيست. اگر بسيج گسترده کارگران حول عام ترين خواستها و مطالبات رفاهى و معيشتى طبقه کارگر ممکن است٬ تحقق اين خواستها و تحميل آن به بورژوازى در گرو قد علم کردن کارگران در يک جنبش انقلابى براى قدرت سياسى است. طبقه کارگر چه براى تحميل اصلاحات به بورژوازى و چه براى خلع يد از بورژوازى بايد وارد جدال برسر قدرت سياسى شود و بمثابه يک آلترناتيو متمايز بميدان آيد.
کارگران بايد اعلام کنند بورژوازى صلاحيت اداره کشور و امورات زندگى اجتماعى را ندارد٬ همه راه حلهاى تاکنونى شکست خورده اند و تاوانش را کارگران داده اند. کارگران بايد اعلام کنند که راسا ميتوانند جامعه اى آزاد و برابر و مرفه و خوشبخت براى همگان برپا کنند. طبقه کارگر بايد بايد تلاش کند که اول مه ٢٠١١ را حول راه حل کارگرى بحران قطبى کنند. در اول مه امسال بايد عليه فقر و فلاکت سرمايه٬ همراه با کارگران و محرومان در همه جاى جهان٬ با پرچم اتحاد جهانى طبقه کارگر بميدان آمد و توجه جامعه را به راه حل کارگرى بحران جلب کرد. *